اذر 94 مروري بر قبل
سلام از وقتی بلاگفا زحمات این مدت و به باد داد خیلی دلسرد شدم و دیگه سراغ بلاگفا نیومدم ولی خب باز دلم نیومد گفتم اشکال نداره عکس ها رو دوباره آپلود می کنم و یه مختصر توضیحی می دم
پارسال از ایران رفتیم سفر کاری بود قرار شد بمونیم و بابا منو دانشگاه کورس زبان نوشت و اصرار داشت که بمونیم ولی من راضی نبودم دلتنگی غربت تفاوت فاحش فرهنگ اونم من محجبه مسلمون و با وجود اینهمه تلاش غربی ها و رسانه برای اسلام هراسی واقعا واقعا نمی تونستم تصمیم قاطعی بگیرم تا اینکه قبول کردم و یه سفر اومدیم ایران و بابا می گفت اگر بری ایران دیگه دلت نمی خواد بمونی و پشیمون می شی و می فخمی داری اشتباه می کنی ولی اومدن همانا و مصمم شدن من هم همانا و با نذر و نیاز و گریه و زاری و بیتابی من بابایی فهمید نخیر من واقعا نمی تونم و بیچاره تنها برگشت چهار ما جدا از هم خیلی به سختی گذشت بابا هر روز چند بار زنگ می زد و همو می دیدیم منم رفتم شهرستان پیش پدر و مادرم و اونجا بابا و مامان زری اسسسسیاسی بهت رسیدن با بالایی تصمیم گرفتیم دیگه تهران زندگی نکنیم چون پر از استرس و آلودگی و گرونی و ترافیک و ....کلا قابل تحمل نبود اول قرار شد بروحرد بمونیم ولی بعد اومدیم شمال الانم مدرسه می ری کلاس اول 😚خیلی دوستت دارم دخترم خیلی خوشحالم برات
اول دولتی نوشتمت ولی روز اول دراوردمت و بردم مدرسه فرزندان خلاق فردا و بهترین تصمیم بود که برات گرفتیم مدرست نامبر وان و عااااالی هست و چیزی از مهد اونورت کم نداره مدیر عالی و معلم خوب و روی خلاقیت بچه ها خیلی کار می کنند
حالا بریم سراغ عکسهای پارسال
این مهد پارسالت اسم تیچرهات ....ورا و تلما
اینم مزرعه که گوسفند خریدیم و ذبح اسلامی کرد برامون
لباس فرم های مدرسه ات
مک دونالد
تولدت
تولد پنج سالگی و کیک و خودم پختم
میدان کومرسیو
شهر نظره نزدیک شهر فاطیما
خیابان آگوستا
ایکیا
واسکوداگاما
این طوطی رو هم از روی طوطی من کشیدی
برج بلم
آخرین نقطه خشکی در غرب اروپا
دوستای دوقلو مسلمان فرانسوی ات ....ملک و مخی مکان جشن مدرسه ات
هالوین 2015
یکی از بستنی فروشیهای سنتی و معروفشون
کتابخانه سیار
\
جشن نورها که خیلی جالب بود و تمام این نقش ها رو با نور روی این ساختمانها می نداختن و متحرک و اغلب داستان کوتاه و با تصویر و صدا و موزیک روایت می کردن
کلیسا جراینوس یاجرینیمو