سلام دختر نازم عیدت مبارک خانم سادات کوچولو

 

انقدر حرف دارم ولی اصلا حس نوشتن ندارم

فقط بگم با فایزه جون اینا رفتیم شمال مادرجونتم همونروز اومد و چند روزی شمال بودیم خیلی خوش گذشت

اینروزها خیلی گرفتارم اصلا برات وقت نمی زارم اعتراف می کنم مامان بدی شدم خیلی فکرم مشغوله و بی حوصله شدم

از زبان برتزر هم همون ماه اول بیرون آوردمت بسکه اینا پولکی و الکی بودن

در مورد این مسله هم بعدا می نویسم فعلا عکس می زارم قول می دم بعدا مفصل برات بنویسم که این مدت چه کردیم و چه شد

یک بازی فکری خوب و البته کیفیت بسیار پایین و مزخرف

قربون شتر کشیدنت این روزها فقط و فقط عاشق نقاشی کشیدن هستی و بس

این پازل و 80 درصد خودت حل کردی :)

 

اینجا هم از طرف کلاس زبان قبلیت گفتن براتون لوازم تحریر ببریم منم برات اینا رو خریدم

اینجا هم گفتی بیا کاردستی درست کنیم دست بر قضا اونروز من سرحال بودم و با کاغذ کادو داستانسرایی کردیم و با چسبوندن هر تکه از کاغذ کادو بر حسب تصویر داستان می گفتیم و یه کتاب داستان درست کردیم

مامان فدات

اینم یه پازل انگلیسی و البته آموزش ریاضی ...البته این نتیجه تبادل اسباب بازی با امیر مهدی خاله فایزه است

 

شمال

اینجا رفتیم کارتینگ و شما ناراحتی که چرا بابا تنهایی سوار شد چه گریه ای هم کردی

ولی باباهای شما هم دلشون نیومد و شماها رو بردن شهربازی بابلسر و از اونجا هم رفتیم فست فود کفشدوزک که ای کاش نمی رفتیم پیتزاش عالی بود اما مرغ کنتاکی اش خونگی بود و دقیقا شبیه مرغ کنتکی های خودم

جنگل نور

تو جنگل دارین کارتون می بینید...از بس شیطونی کردید این کارتون بسیار چسبید چون منو فایزه تونستیم یه نفسی تازه کنیم

نازنین خانم در حال کارتون دیدن و اینکه باید پتو بندازی و اونم قسمت نرمش

 

اینم عکس امروزت در حال بیرون رفتن

داشتم فکر می کردم چقدر ازت کم عکس می گیریم قدیما همش دوربین دستم بود

دیروز به بابات پشت تلفن می گی بابا جوووونم نوکتم عاشقتم دوستت دارم

مدام دست منو باباتو می بوسی

نفسم عشقم خیلی دوستت دارم جونم به جونت بسته است

 

خیلی به دعا محتاجم